جملات زیبا و عاشقانه درباره حسرت
آغوش هیچ خیالی بوی آشنای بازوانت را نداشت
و نجوای هیچ بارانی همصدای لب های تو نبود
اینک تو را بی خیال و بی باران
کجای این شب حسرت جستجو کنم ؟
««««« جملات زیبا و عاشقانه درباره حسرت »»»»»
حسرت یعنی خواستن تو
که داشتن نمی شود هیچوقت!
««««« جملات زیبا و عاشقانه درباره حسرت »»»»»
ای عشق! پس از تو نان من آجر نیست
بی تو دلم از دریغ و حسرت پر نیست
تو قسمت من نه مال مردم بودی
قربان دلم که مال مردم خور نیست
««««« جملات زیبا و عاشقانه درباره حسرت »»»»»
زیر باران بیقراری چشمهایم
با چتری از وجود او
آهسته قدم نزن
حسرت روزهای بارانی را نمیخوری
اینجا همیشه هوا بارانیست!
««««« جملات زیبا و عاشقانه درباره حسرت »»»»»
اس ام اس در مورد دعای خیر و دعا کردن
یک سبد یاس سفید در رنگ امید
با هر چه صفا ازسوی خدا
درشکل دعا تقدیم شما!
««««« اس ام اس در مورد دعای خیر و دعا کردن »»»»»
دعا نمیکنم که بیایی
میدانم که آمدنت حتمیست!
فقط دعا میکنم وقتی که می آیی
چشمانمان شرمنده چشمانت نشود
««««« اس ام اس در مورد دعای خیر و دعا کردن »»»»»
برایم دعا کن
اجابتش مهم نیست
مهم آرامشی است که بدانم تو به یادمی
««««« اس ام اس در مورد دعای خیر و دعا کردن »»»»»
خدا
قسمت داشتنت را از من گرفت
گمانم کسی بیشتر از من دعا کرده بود …
««««« اس ام اس در مورد دعای خیر و دعا کردن »»»»»
اس ام اس نامردی و نارو زدن در عشق و رفاقت
چه کلمه مظلومی است قسمت
همه نامردی ها را به عهده میگیرد
««««« اس ام اس نامردی و نارو زدن در عشق و رفاقت »»»»»
هیس!
گوشم کر شد نامردی را مگر فریاد میزنند؟
««««« اس ام اس نامردی و نارو زدن در عشق و رفاقت »»»»»
زمانی که آسمان دلت از نامردی ها ابریست
به چشمانت اجازه باریدن نده که در خود شکستن
بهتر از در نگاه دیگران شکستن است
««««« اس ام اس نامردی و نارو زدن در عشق و رفاقت »»»»»
در برابر آن همه نامردی که در حقم کرد
سکوتم حرف قشنگی نبود …
««««« اس ام اس نامردی و نارو زدن در عشق و رفاقت »»»»»
به نامردی نامردان قسم جانا که نامردی
که نامردان خجل گشتند از بس تو نامردی
««««« اس ام اس نامردی و نارو زدن در عشق و رفاقت »»»»»
بسلامتی اونی که تو همه این نامردی
ما رو مرد حساب می کنه
««««« اس ام اس نامردی و نارو زدن در عشق و رفاقت »»»»»
•
•
•
این روزا از هر دستی که بدی
از همون دست بدهکار میشی!
•
•
•
•
•
•
برای حرفی که میزنی فکر کن
چون دلی که بشکند صدایش را نمیفهمی
ولی نفرینش به زمین می اندازدت
•
•
•
•
•
•
اسمش آدم است اما تو باور نکن
گاهی کاری می کند که از پس هیچ گرگی بر نمی آید!
•
•
•
آوای انتظار همراه اول میثم قاضی
برای فعال سازی کد را به شماره 8989 ارسال نمایید
کد آوای انتظار همراه اول : 67624
نام اثر : اشکهای ناپیدا 3
نام صاحب اثر : سید میثم قاضی
««««« آوای انتظار و آهنگ پیشواز همراه اول میثم قاضی »»»»»
کد آوای انتظار همراه اول : 67623
نام اثر : اشکهای ناپیدا 2
نام صاحب اثر : سید میثم قاضی
««««« آوای انتظار و آهنگ پیشواز همراه اول میثم قاضی »»»»»
کد آوای انتظار همراه اول : 67622
نام اثر : اشکهای ناپیدا
نام صاحب اثر : سید میثم قاضی
««««« آوای انتظار و آهنگ پیشواز همراه اول میثم قاضی »»»»»
کد آوای انتظار همراه اول : 67621
نام اثر : اشکهای ناپیدا بیکلام
نام صاحب اثر : سید میثم قاضی
««««« آوای انتظار و آهنگ پیشواز همراه اول میثم قاضی »»»»»
یکی بود یکی نبود....
یکی بود که هنوز هم هست ...
تا هستم برایت میسازم یک آشیانه در قلبم
در دلم یک لانه
آخر درد تو درمان ندارد
دل نوشته های زیبا در مورد حسرت
دستت را روی قلبم نگه دار
میسوزی …
حسرت خیلی چیزها به دلم مانده
««««« دل نوشته های زیبا در مورد حسرت »»»»»
چشمان عروسکم رو می گیرم
نمی خوام مثل من ببیند و حسرت بکشد
می ترسم بهانه گیر شود
««««« دل نوشته های زیبا در مورد حسرت »»»»»
مردم از حسرت به پیغامی دلم را شاد کن
ای که میگفتی فراموشت نسازم یاد کن
««««« دل نوشته های زیبا در مورد حسرت »»»»»
•
•
•
غرور گفت : غیرممکن است
تجربه گفت : خطرناک است
عقل گفت : بیهوده است
“دل” زمزمه کرد : امتحانش کن
•
•
•
•
•
•
غرور از فرشته ، شیطان
و تواضع از خاک ، انسان
می سازد
•
•
•
•
•
•
دخترک رفت ولی زیر لب این را می گفت :
او یقینا پی معشوق خودش می اید
پسرک ماند ولی روی لبش زمزمه بود :
مطمئنا که پشیمان شده برمی گردد
عشق قربانی مظلوم غرور است هنوز
•
•
•
•
•
•
مثل هوا در کنار تو ام
نه جای کسی را تنگ میکنم
نه کسی مرا می بیند
•
•
•
•
•
•
من از تمام دنیا
فقط آن دایره مشکی چشمان تو را میخواهم
وقتی که در شفافیتش بازتاب عکس خودم را میبینم
•
•
•
•
•
•
دلم از هزار راه رفته بی تو باز گشته است
ایوب هم اگر بود چشم می بست از انتظار آمدنت
•
•
•
داستان کوتاه و آموزنده کلاس فلسفه
پروفسور فلسفه با بسته سنگینی وارد کلاس درس فلسفه شد و بار سنگین خود را روبروی دانشجویان خود روی میز گذاشت
وقتی کلاس شروع شد، بدون هیچ کلمه ای یک شیشه بسیار بزرگ از داخل بسته برداشت و شروع به پر کردن آن با چند توپ گلف کرد
سپس از شاگردان خود پرسید که ، آیا این ظرف پر است ؟ و همه دانشجویان موافقت کردند
سپس پروفسور ظرفی از سنگریزه برداشت و آنها رو به داخل شیشه ریخت و شیشه رو به آرامی تکان داد
سنگریزه ها در بین مناطق باز بین توپ های گلف قرار گرفتند؛
سپس دوباره از دانشجویان پرسید که آیا ظرف پر است؟ و باز همگی موافقت کردند.
بعد دوباره پروفسور ظرفی از ماسه را برداشت و داخل شیشه ریخت و خوب البته، ماسه ها همه جاهای خالی رو پر کردند
