حکایت صیاد ضعیف و ماهی قوی گلستان سعدی
بازدید : 2959
گستان سعدی ،باب سوم در فضیلت قناعت ، حکایت 23
صیادی ضعیف را ماهی یی قوی به دام اندر افتاد
طاقت حفظ آن نداشت ، ماهی بر او غالب آمد
و دام از دستش در ربود و برفت
شد غلامی که آب جوی آرد جوی آب آمد و غلام ببرد
دام ، هر بار ماهی آوردی ماهی این بار رفت و دام ببرد
دیگر صیادان ، دریغ خوردند و ملامتش کردند که ، چنین صیدی در دامت افتاد
و ندانستی نگاه داشتنش. گفت ای برادران ! چه توان کرد ؟
مرا روزی نبود و ماهی را همچنان روزی مانده بود.
صیاد بی روزی در دجله نگیرد و ماهی بی اجل بر خشک نمیرد